Un homme tomba dans un trou et se fit très mal.
روزی مردی داخل چاهی افتاد و بسیار دردش آمد
Un Spiritualiste le vit et dit : Vous avez dû commettre quelque péché.
روحانی او را دید و گفت:حتما گناهی انجام داده ای
Un Scientifique calcula la profondeur du trou.
یک دانشمند عمق چاه را اندازه گرفت
Un Journaliste l’interviewa sur ses douleurs.
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد
Un Yogi lui dit : Ce trou est seulement dans ta tête, comme ta douleur. یک یوگیست به او گفت:این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند - در واقعیت وجود ندارند
Un Médecin lui lança deux comprimés d’aspirine.
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت
Une Infirmière s’assit sur le bord et pleura avec lui. یک پرستار کنار چاه ایستاد و با او گریه کرد
Un Thérapeute l’incita à trouver les raisons pour lesquelles ses parents le préparèrent à
tomber dans le trou.
یک درمانگر او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاه کرده بودند پیدا کند
Une Pratiquante de la pensée positive l’exhorta : Quand on veut, on peut !
یک تمرین کننده فکر مثبت او را نصیحت کرد که:خواستن توانستن است
Un Optimiste lui dit : Vous auriez pu vous casser une jambe.
یک فرد خوشبین به او گفت:ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی
Puis un enfant passa, et lui tendit la main...
سپس کودکی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاه بیرون آورد
واژههای دارای ریشه فرانسوی که در زبان فارسی معمول شدهاند و بصورت وامواژه هایی درآمدهاند، به فراوان یافت میشوند. دلیل آن شاید به دوران قاجار برگردد که عمدهی روابط ایران و غرب، با فرانسویان بودهاست. برخی از این کلمات و معادل فرانسوی آن در زیر فهرست شدهاند:
الف
· ادکلن(eau de cologne)
· اپل (épaule) به معنی شانه
· اپیدمی (épidémie)
· اتیکت (étiquette)
· اشانتیون (échantillon) به معنی نمونه
· اشل (échelle) به معنی نردبان
· اکران (écran)
· اکیپ (équipe)
· املت (omelette)
· اُوٍرت (ouvert) به معنی باز (open).
· اورژانس (urgence)
· اوریون (oreillons) بیماری اوریون یا گوشک که از oreille که به معنی گوش است آمده است.
· ایده (idée)
· آباژور (abat-jour)
· آبسه (abcès) به معنی چرک و ورم چرکی
· آژان (agent)
· آژانس (agence)
· آسانسور (ascenseur)
· آلرژی (allergie)
· آمپول (ampoule)
· آناناس (ananas)
· آنکادر کردن (encadrer)
· آوانتاژ (avantage) به معنی فایده و منفعت است.
· آوانس (avance)
ب
· باکتری (bactérie)
· بالکن (balcon)
· بانداژ (bandage)
· بلیط (billet) که در زبان فرانسه "بیه" تلفظ میشود
· برس (brosse)
· بروشور (brochure)
· بلوز (blouse)
· بن ساله (bon salé) به معنی خوش نمک
· بوروکراسی (bureaucratie) که از ریشه bureau به معنی میز و دفتر کار ایجاد شده است.
· بوفه (buffet)
· بولتن (bulletin)
· بیسکویت (biscuit) به معنی دوبار پخته شده bis به معنی دوباره و cuit به معنی پخته شده است!
· بیگودی (bigoudis)
پ
· پاپیون (papillon) به معنی پروانه
· پاتیناژ (patinage)
· پاساژ (passage)
· پاندول (pendule)
· پانسمان (pansement)
· پاویون (pavillon)
· پروژه (projet)
· پروسه (process)
· پلاک (plaque)
· پلاکارد (placard) به معنی پوستر و نیز به معنی کابینت است plat به معنی بشقاب یا ظرف مسطح است.
· پماد (pommade)
· پنس (pinces)
· پورتفوی (portefeuille) به معنی کیف اسناد وکیف پول است.
· پونز (punaise)
· پوئن (point) به معنای امتیاز
· پیژامه (pyjama)
· پیست (piste)
ت
· تابلو (tableau)
· تن (ماهی) (thon)
· توالت (toilette)
· تومور (tumeur)
· تیره یا خط تیره (tiret)
· تیراژ (tirage)
د
· دز (dose)
· دوش (douche) فعل se doucher به معنای دوش گرفتن است
· دیسک (disque)
· دیسکت (disquette)
ر
· رادیاتور (radiateur)
· رژیم (régime)
· رفراندوم (référendum)
· رفوزه (refusé)
· روبان (ruban)
· روبدشامبر (robe de chambre) به معنی لباس خانه.
ژ
· ژامبون (jambon) از واژه jambe به معنی ساق پا گرفته شده است.
· ژانر (genre)
· ژست (geste)
· ژله (gelée)
· ژوپ (jupe) به معنی دامن و minijupe به معنی دامن کوتاه است.
· ژورنال (journal) به معنی روزنامه. jour به معنی روز است.
· ژیله (gilet)
س
· ساتن (satin)
· سالن (salon)
· سس (sauce)
· سنکوپ (Syncope)
· سوتین (soutien gorge)
· سوژه (sujet)
ش
· شاپو (chapeau)
· شارلاتان (charlatan)
· شاسی (châssis)
· شال (châle)
· شانس (chance)
· شانتاژ (chantage) ریشه آن فعل chanter به معنی آواز خواندن است
· شوالیه (chevalier) به معنی اسب سوار و Cheval به معنی اسب است
· شوسه (chaussée) به معنی جاده و سواره رو است و chaussure به معنی کفش است.
· شوفاژ (chauffage)
· شوفر (Chauffeur)
· شومینه (cheminée)
ص
· صابون (savon)
· صندل (sandale)
ط
· طلق (talc)
ف
· فابریک (fabrique) به معنی کارخانه
· فلش (flèche)
· فویل (feuille) به معنی ورقه یا برگه.
ک
· کاپوت (capot)
· کارتابل (cartable) به معنی کیف مدرسه
· کاسکت (Casquette)
· کافه (café)
· کافه گلاسه (café glacé)
· کامیون (camion)
· کامیونت (camionnette)
· کاناپه (canapé)
· کتلت (côtelette) از واژه côte به معنی دنده بوجود آمده است.
· کراوات (cravate)
· کرست (corset)
· کریدور (corridor)
· کلیه (Collier) به معنی گردنبند و cou به معنی گردن است.
· کمدی (comédie)
· کنسانتره (concentré)
· کنسرو (conserve)
· کنسرواتور (conservateur) به معنی نگهبان و محافظ است
· کنکور (concours)
· کودتا (Coup d'État)
· کوران (courant) به معنی جریان بیشتر برای جریان هوا به کار میرود.
· کورس (course)
· کوسن (coussin) به معنی نازبالش
گ
· گاراژ (garage) از فعل garer به معنی نگهداشتن یا پارک کردن گرفته شده است
· گارسون (garçon)
· گیشه (guichet)
ل
· لژ (loge)
· لوستر (lustre)
· لیسانس (licence)
م
· مامان
· مانتو (manteau)
· مانکن (mannequin)
· مایو (maillot)
· مبل (meuble)
· مرسی (merci)
· مزون (maison) به معنی خانه است
· مغازه (magasin) خود در اصل از عربی مخزن.
· موزه (musée)
· موکت (moquette)
· میزانسن (mise en scene)
· میلیارد (milliard)
ن
· نایلون (nylon)
و
· وانیل (vanille)
· ویتامین (vitamine)
· ویترین (vitrine)
· ویراژ (virage)
· ویلا (villa)